زمام عشق
صوفی بیا که آینه صافیست جام را تا بنگری صفای می لعل فام را
راز درون پرده زر ندان مست پرس کاین حال نیست زامد عالیمقام را
من آن زمان طمع ببریدم زعافیت کاین دل نهاددرکف عشقت زمام را
ما را برآستان توبس حق خدمتست ای خواجه بازبین به ترحم غلام را
درعیش نقد کوش که چون آبخورنماند آدم بهشت روضه دارالسلام را
دربزم عیش یک دوقدح درکش وبرو یعنی طمع مداروصال دوام را
ایدل بشاب رفت ونچیدی گلی زعمر پیرانه سرمکن هوس ننگ ونام را
حافظ مریدجام جم است ای صبابرو از بنده بندگی برسان شیخ جام را
ازکتاب حافظ استفاده شده
زیبا بود...
ممنون
سلام من وبلاگ شما رو دیدم وبلاگ خوبی دارین به وبلاگ ما یه سری بزن و نظر بده راستش من دوست دارم ببینم نظر یه وبلاگ نویس حرفه ای مثل شما در مورد وبلاگ من چی. ضمنا اگه میشه یه کلیک روی تبلیغات اوکسین که داخل وبلاگم هست بکنین ممنونتون میشم. vb.blogsky.com
در ضمن من دوست دارم با شما تبادل لینک کنم اگه خواستید توی نظرات بهم بگید.
موفق باشی