حرفهای جوانی

مطالب آموزنده

حرفهای جوانی

مطالب آموزنده

چرا ؟

۱ - چرا جوونا کمبود محبت دارند ؟

۲ - چرا جوونا کمبود عشق دارند ؟

۳ - چرا جوونا کمبود درجامعه رادارند ؟

۴ - چرا جوونا بعضی وقتها خودشونا دوست ندارند ؟

۵ - چرا جوونا دوست دارند کسی یا کسانی دوسشون داشته باشه و به هشون محبت کنه ؟

۶ - چرا جوونا زود می خواهند با جنس مخالفشون ارتباط برقرارکنند ؟

۷ - چرا جوونا فکرمی کنند وفتی باجنس مخالف ارتباط برقرارمی کنند فکر ازدواج آنهارامشغول می کنه ٬ یا اینکه وقتی دوست شدند فرهنگهای غلت براشون دغدغه میاره ؟

۸ - چرا جوونا وقتی شکست می خورند خودشونا مقصر می دونند ؟

۹ - چرا وقتی حوادث روزنامه هارامی خونیم ۸۰ درصد اتفاقات ازسنین ۱۷ تا ۲۴ سالگی دورمی زنه ؟

۱۰ - چرا جوونا فکر می کنند ٬ جوونیشون رفت ؟

۱۱ - چرا جوونا هنوز بجای نرسیده میگن ٬ ازماگذشته ٬ جوونیمون رفت٬ دیگه پیر شدیم ٬ وحرفهای منفی و ناامیدکننده میزنند ؟

۱۲ - چرا جوونا افسرده هستند ؟

۱۳ - چرا ......  چرا ....... چرا ....... ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جواب میدم ............

بدانید تمام چراها جواب داره ٬ بخونید .........

اول به این نکته مهم توجه کنید . ( جواب چراها بسیار حسساس ودقیق هستند ٬ وواقعیتی است که شنیدنش کمی تلخ وباورکردنش کمی سخت بنظرمی رسد. امامن میگم هیچ وقت ازواقعیت فرارنکنید.)

جوابها مربوط میشند ٬ به رفتارهای دوستیابی٬ رفتارهای ازدواج٬ رفتارهای قبل ازبارداری٬ ومراقبتهای بارداری٬ ورفتارهای بعداز تولد تا سنین های مربوطه ٬ ودخالتهای بزرگترهای بی تجربه٬ ..... باید مدتی فکرکنم تااینکه مطالبهایی که مینویسم خدای نکرده شخصیت بزرگان وخانواده ها خدشه دار نشه. شماهاهم میتونید در نوشتن مطالبها به من کمک کنید.

ادامه مطالب بخونید وباورکنید حقیقتی است .

لطفاً توجه کنید چون مطالب خیلی حساس وظریف هستند. پیشنهاد میکنم وقتی مطالب را خوندید با پدر ومادرتان مطالبها را مرورکنید و اگرزحمت نیست یک پیام برایم بنویسید خوشحال میشم وبیشتر مینویسم متشکرم .

اول چند نکته

نکته اول : پدرا ومادرا بچه های ته تقاری ها را کمی بیشتردوست دارند.

نکته دوم : پدر ومادرها تک فرزندان را محبتهای بی رویه می کنند.

نکته سوم : مادرا طرفدار دخترا هستند ٬ وپدرا طرفدار پسرا هستند.

خلاصه اینکه پدرا ومادرا نمی دونندفرزنداشون چقدر محبت لازم دارند . برسی میکنیم ٬ زمان تولد همه دوستمان دارند ودربغل شان می گیرند وماچ وبوسه های زیاد انجام میدند ومیکروبهای ........ وارد بدن نوزاد می کنند . این بوسه ها ودرآغوش گرفتنها تا دوسالگی خیلی اوج دارد ولی از سه سالگی کمی کمترمی شود وچهارسالگی بازهم کمترمی شود تازمان پیش دبستان که دوباره کمی محبت بیشتر میشود ولی پایدار نیست . فرزند بزرگتر میشود وبزرگتر . به سن دوازده سالگی که رسید ٬ میگویند بچه مان بزرگ شده . بوسیدنهای پدرومادر کم کم تمام شده ومی گویند بچه مان خجالت میکشد اگراورا بوسیدیم ٬ سپس جایگزین بوسیدنهای پدرومادر چه کسی می آید ٬ دوستان مدرسه ای ودوستان غریبه ای وبلاخره دوستان دردانشگاه . خوب آنها که می آیند . اول محبت میکنند وبعد نقاط ضعف این نوجوان یا جوان را می گیرند وبه آنها نفوظ میگنند. اینجاست که بدبختی این جوون شروع میشه. حالاکه محبت ازطرف خانواده نمیشه ٬ ازطرف دوستان میشه ......

کمی فکرکنید وببینید شماهاهم چقدربا این واقعیتها نزدیک هستین  تابقیه مطالبهارا ادامه بدهم........

ادامه مطالب.......  بخونید

نوجوان ازسن ۱۲ سالگی وارد مدرسه راهنمایی می شود٬ این نوجوان آمادگی برای همه چیز رادارد. ودراین سن بیشترین چیزهارا زودقبول ٬ ویازود رد می کند. کنجکاوی بسیار اوج دارد . دقت کنید ٬ سلولهای بدن دراین سن رشد زیادتری دارند ٬ بدن ناگهان قدمی کشد٬ غده های جنسی افزایش پیدامی کند ٬ صدای نوجوان تغیر می کند غرور ومغروریت اوج می گیرد . خوب حالا برمیگردیم درمنزل ببینیم پدر ومادر وبرادربزرگ وخواهربزرگ چه برخوردی با این نوجوان دارند. همه دستور می دهند وحتی پرخاش میکنند ویا ازخیلی چیزها محرومش میکنند ویا تهدید میکنند . اینجاست که این نوجوان کمی ازخانه فاصله میگیرد ٬ حرف کمترگوش میدهد ٬ وآموزش پرخاشگریرا اینجا پس میدهد. اکنون این نوجوان عکس العمل هایی دارد . دوست دارد اتاقش جداشود ٬ ودراتاق تنهاباشد٬ دوست دارد نوار وسی دی ببیند وگوش دهد ٬ دوست دارد به درب ودیوار عکسهایی که با او عقده شده یا رویای اورا می سازد ٬ پرکند.

هشدار به پدر ومادر ..... مهمترین ارتباط با فرزند دراین سن می باشد . مهمترین آموزشها وارتباطات با دیگران ٬ دراین سن می باشد . این آموزشها را پدرومادرها باید خیلی ظریفانه  و با لطافت زیاد به فرزندشون یادبدهند .

حالا آقای پدر ومامانه مامانا قسمت چراهارا بخونید وفکرکنید تا متوجه شوید چه آموزشهایی را باید به فرزندخود بدهید . .... دوست من ..... باشما هستم کجایی ... فکرگذشته .... ببین گذشته هرچی بود گذشته ٬ افسوس خوردن برای چه !!!!! حالا آگاهی پیداکردی ٬ خوب ازحالا خودت رابشناس وخودرا بساز واگر به مشگلی برخورد کردی ویا کم آوردی بامن تماس بگیر من حتما به شما کمک میکنم ٬ چون جوونا را خیلی دوستشون دارم ومی خواهم این دوست داشتنم را باصداقت تقدیم کنم .

سالم باشید ٬ قدرخودتون رابدانید٬ ودرآخر اگر من را به عنوان یک دوست کوچک قبول کردی من را دعا کن  متشکرم   .   

نظرات 5 + ارسال نظر
الهام جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:58 ق.ظ http://www.tachar.blogsky.com/

بعضی از جوونها همون طور که هستند مینویسند ولی بعضی ها هم همانطور که دوست دارند باشند مینویسند . در ضمن جوونی من دیگه تموم شده واسه خودم پیره زنی هستم ! :)

فرید شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:47 ق.ظ http://pashew.mihanblog.com

بچه ها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند... و گنجشکها جدی جدی

می میرند..وتو شوخی شوخی حرفاتومیزنی... و من جدی جدی عاشق

میشم... آدمها شوخی شوخی زخم می زنند... و قلبها جدی جدی می شکنن

حسین پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:50 ق.ظ http://www.motofaker.persianblog.com

سلام حرف های خوبی زده اید ادامه بدهید به امید موفقیت.
از وبلاگ جدید من هم دیدن کنید .

الهام چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.tachar.blogsky.com

سلام
به نظر من جوونها کمبود محبت ندارند . فقط به اقتضای سنشان نیاز به توجه دارند . جوانها دوست داردند مورد تایید قرار بگیرند . چون گاهی اشتباه میکنند و مورد سرزنش بزرگترها قرار میگیرند و این باعث می شه عزت نفسشون رو از دست بدهند و فکر کنند انسان بدرد نخوری هستند و کوچکتری توجهی آنها را خوشحال می کنه .بهمین خاطر جوونها دوست دارند دیگران رو به سمت خود بکشند و این طور بنظر میرسه که کمبود محبت دارند .

سحر جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:03 ب.ظ http://sahar160.blogfa.com

از تنهایی خسته شدم میشه به وبم بیای و منو از این تنهایی در اری؟من از همه چیز زده شدم همه چی اذیتم میکنه و.... خیلی ناراحتم یک دووست برای تفکر میخوام به من سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد